مبانی فکری غرب
محیا
باغبان افسران جنگ نرم
جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, :: :: نويسنده : باغبان

مبانی فکری غرب

نا واقع گرایی
یکی از مهم ترین مبانی اندیشه ای غرب جدید غیر واقع گرایی است. که عامل بسیاری از تصمیمات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آنان است.
برای نمونه در هنر معتقد هستند چون یک گل از نظر شما ممکن است زیبا به نظر برسد و از نظر فرد دیگری زشت بنابراین ما نمی توانیم بگوییم گل ها به طور مطلق زیبا هستند .یا در عرصه ارزش های معرفتی ما نمی توانیم بگوییم به طور مطلق حجاب، عفاف، صداقت و... ارزش هستند بلکه ممکن است هر یک از این ارزش ها در برهه ای از زمان ارزش محصوب شوند و در برهه ای از زمان ضد ارزش ویا هر یک ممکن است در جامعه ارزش تلقی شوند و در جامعه ای ضد ارزش وهیچ  ارزشی بطور مطلق وجود ندارد . غیر واقع گرایی ارزشی مدعی است که ارزش های دینی و اخلاقی وحقوقی هیچ منشاء ومبداء واقعی ندارد بلکه برآمدهاز احساسات وامیال وعواطف فردی اجتماعی و امثال آنند. درصورتی که اسلام نگاهی واقع گرایانه نسبت به مسائل دارد. یعنی اگر عفاف و صداقت خوب است  و دروغ  و دزدی بد است این برای همه ی جوامع در هر زمانی و مکانی صادق است.
نسبی گرایی
یکی دیگر ازاصول بنیادین نظام ارزشی غرب که برآمده از همان اصل پیشین است پذیرش نسبیت گرایی است . نسبیت گرایی در عرصه معرفت، فرهنگ، دین، اخلاق و امثال این ها. وقتی هیچ جایگاه واقعی برای ارزش ها قائل نشدیم چاره ای جز حق دادن به نسبی گرایی نخواهیم داشت.
براین اساس، در یک جامعه ممکن است هم جنس بازی به خواست ومیل عمومی تبدیل شود و درجامعه ایی دیگر مردم آن را بد دانسته ومیلی نسبت به آن نداشته باشند، در آن صورت براساس نسبیت گرایی ارزشی همجنس بازی برای جامعه نخست امری خوب وارزشمند است و برای جامعه دوم امری بد و ناپسند.
در نظام های لیبرال دموکراسی اصالت با خواست واراده ی انسان ها است در نتیجه همه چیز ممکن است دستخوش تغییر شود.
اینکه بعضی از روشن فکران کشور ما مدعی می شوند احکامی که در اسلام برای زنان گفته شده است احکامی درستند اما مربوط به جامعه ی هزار وچهار صد سال پیش است و نه جوامع فعلی این سخن در حقیقت ریشه دراین ایده دارد که احکام اسلامی را احکامی زمانمند می دانند .
اومانیسم
در اندیشه های اومانیستی انسان محور همه چیز است. به جای خدا و دین انسان محور همه چیز دانسته می شود؛ محور سیاست، اقتصاد، معنویت، عدالت و حق؛ آن هم نه عقلانیت انسانی بلکه غرایز و امیال لجام گسیخته انسان.
براساس اومانیسم غربی هر چند خدا نفی نمی­شود اما ربوبیت او ودرنتیجه نبوت ودین نفی می­شود .
هدایت گری الهی نادیده انگاشته می شود. بود ونبود خداوند در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بشر یکسان است. خود انسان با تکیه بر قوانین خود ساخته و تجربیات تاریخی باید هدایت زندگی خود را به دست بگیرد.
سکولاریسم 
به صورت کلی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در تمامی امور عمومی جامعه است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. ارزش‌هایی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا، و لائیسیته در فرانسه بر پایه سکولاریسم بنا شده‌اند.
سکولاریسم خاستگاه وسر چشمه موج جدید دموکراسی خواهی است. به همین دلیل است اگر در جایی خواست اکثریت با سکولاریسم در تضاد باشد آن را مخالف با دموکراسی دانسته و حکومت دینی برخواسته از رای اکثریت را غیر دموکراتیک می نامند.
کثرت گرایی (پلورالیسم)
یکی دیگر از اصول بنیادین فرهنگ و تمدن غرب کثرت گرایی است. اینکه همه ی اندیشه ها به یک میزان از حقیقت بهرمندند. اگر واقع گرایی معرفت شناختی را بپذیریم دیگر جایی برای کثرت گرایی نمی ماند. فقط یک معرفت در واقع صادق است وآن معرفتی است که مطابق با واقع است. دیگر معرفت ها کاذب اند و بی ارزش. اما براساس نواقع گرایی معرفت شناختی باید از کثرت گرایی حمایت کنیم.
نظریه قرائت های مختلف وحقانیت قرائت های گونگون از دین از همین مبنای لیبرالیستی نشات گرفته است.
اصالت لذت وسود
جان استوارت میل وجرمی بنتام طراحان اصلی این مبنا هستند.
براساس نظام سرمایه داری غرب معیار همه ی فعالیت ها سود و لذت فردی یا جمعی در این جهان است. فارق از ارزش ها هر کاری که موجب سود آوری بیشتر شود؛ کاری مجاز و درست است وهر کاری که موجب کاهش سود گردد؛ کاری نادر ست و قبیح است.
همان گونه که مشاهده می کنید هیچ یک از اصول و مبناهای فکری غرب با ما یکی نیست و ؛ بلکه در تضاد است.
 
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها